هفته 26 و 6ماهگی دخترمون
سلام نازگل من
امروز 6 ماه شما و همین طور 26 هفتگی تون تموم شده.
این روزا که آپدیت نکردم رفته بودیم مسافرت. آخه واسه تعطیلات تاسوعا و عاشورا توی رشت هیئت و نذری داشتیم. جمعه ، شب تاسوعا من آخرین آش رشته نذری که داشتم یعنی سومی رو با کمک دیگران درست کردم.
خاله الهام و عزیزجون کلی زحمت کشیدند و خسته شدند.
فرداش هم دایی امیر (دایی مامان جونی) نذری داشت (تاسوعا) که فسنجون درست کرده بود.
شب بعد هم واسه شام غریبان عزیزجون آبگوشت داد.
تمام این شبها باباجونی با عمو رضا(همسرخاله ندا) و دایی پیمان میرفتند هیئت. زنجیرزنی میکردند. عزیزجون که خیلی خوشحال بود که اونا میرن زنجیرزنی. عمو حماد(همسر خاله نسیم) هم که خودش علمدار هیئت بود. کلاً شبها هم نمیومد. تو هیئت میخوابید.
شب شام غریبان خونه دایی سیروس (دایی عزیزجون) یه کم سینه زنی کردیم تا چند قطره اشک ریختیم یه جریانی شده بود که خنده ام گرفت دیگه آروم نمیشدم.
بالاخره تعطیلات تموم شد و ما برگشتیم تهران. همه چیز به روال عادی برگشت.