غزل  غزل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

قدم به قدم با غزل ژیگولی مامان

غزلم به این دنیا اومد...

1391/12/29 10:44
نویسنده : naghmebanoo
683 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستهاي گلم

اين چند وقت كه نبودم خيلي اتفاق هاي قشنگي افتاد : دختر گل من ، غزل عزيزم. روز شنبه ٥ اسفند ساعت ٩:١٥ به دنيا اومد

و با اومدنش الحق كه رنگ زندگي ما رو عوض كرد. زبانکده محصل

غزلم ٣/١ كيلو و ٥١ سانت بود تو روز تولدش. اون روز همه در كنارم بودند. لحظه به لحظه بودن علي عزيزم در كنارم كلي آرومم ميكرد و همونطوري كه قبلش بهش قول داده بودم سعي كردم صبور باشم و آروم. شب كه شد بابا جوني با يه كيك همه مارو سوپرايز كرد آخه واسه دختر نازنازيمون جشن تولد يه روزگيش رو جشن گرفتيم. و چون خاله ندا خواهر گلم پرستار همون بيمارستان بود ما براي رفت و آمد مشكلي نداشتيم واسه همينم اون شب عمه سحر با شوهرش آرش ، خاله نسيم ، خاله الهام و مليكا ، عزيزجون و دايي پيمان ، بابا مرتضي و مامان مژگان ، باباجوني و خود خاله ندا هم در كنار من و غزل خانم بودند. همه دركنار هم كيك رو خورديم و بعد كم كم همه رفتند. اون شب خاله ندا و عزيز جون پيشم موندند و خدايي خاله ندا اگه نبود من بيچاره ميشدم. فرداش هم كه مرخص شديم و اومديم خونه عزيز جون. و بعد هم كه از گوسفند كشتن تا الان كه غزل خوابيده خوب بوده. امروز غزلي ٢٥ روزشه. از جريانات اخير كه بخوام بگم خيلي طولانيه اما به طور خلاصه ميگم؛ ((((( گرفتن كادو از همسري ، بودن اين مدت تو خونه عزيز جون ، اولين مهموني رفتن غزل خانم خونه بابا مرتضي، جمع شدن خانواده واسه ٧ روزگي غزل و حموم بردنش، افتادن نافش تو روز ششم ، اضافه كردن ٩٦٠ گرم به وزنش تو اين مدت، دكتر رفتن و واكسن زدن و آزمايشهاي سلامت ، خريد عروسك بلند با قدي نزديك به ١٣٠ سانت براي غزل توسط باباجونش به مناسبت عيدي ،و ...... ))))) البته بعداً اگه چيزي يادم اومد كه جامونده بود حتما ميگم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ناهید
8 فروردین 92 8:06
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم خوبی ؟ سال نو مبارک ایشالا سال خیلی خوبی باشه براتون قدم نورسیده مبارک مامانی پس عکسای گل دختری کوووووووووو خدا رو شکر که دخترت به سلامتی به دنیا اومده منتظر عکساش هستیم
ناهید
8 فروردین 92 12:08
سلام عزیزم قدم نو رسیدت مبارک باشه.ایشالا زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه.سال نوتون هم مبارک.ایشالا سال خوبی داشته باشید.خاطره زایمانت رو هم بنویس.منم 8روز دیگه سزارین باید بشم.
خاله ی آبنبات
12 فروردین 92 22:41
قدم نورسیده مبارک پس غزل خانم و آبنبات دو روز با هم اختلاف سنی دارن ایشالله همیشه به شادی و خوشی باشید
لی لی
28 فروردین 92 13:47
نغمه جونم سلاااااااااااااام قدم نو رسیده مبارک خانمی خیلی خیلی تبریک میگم ایشالا که غزل خانم خوشگل ما 120 سااااال زیر سایه پدر و مادر مهربونش ،شاد و خرم باشه عکس نینیمونو نمیذاری ببینیم؟