غزل  غزل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

قدم به قدم با غزل ژیگولی مامان

بدون عنوان

1391/10/19 15:42
نویسنده : naghmebanoo
747 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازگل من

دو سه روز پیشا تولد بابا جونی بود.  و من این بار سعی کردم تلافی سری قبل رو دربیارم  ، واسه همین از قبل چند تا چیز گفتم که دوست داشته باشه. یه عطر بعد پالتو ... بعد هم که نمیدونستم چی بگیرم ترجیح دادم خودش انتخاب کنه که چی میخواد.

در ضمن من و بابایی یه قولهایی با هم رد و بدل کرده بودیم که تا تولد باباجونی منتظر بمونیم و بعد تصمیم بگیریم. این هم یه کادو دیگه بود واسه بابایی.

فرداش هم شام با باباجونی رفتیم خانه استیک نیوشا.  یه استیک زدیم بر بدن و باباجون گفت که این هم شیرینی تولد من.

بعد از اون هم یه روز با خاله ندا و عزیزجون رفتیم خرید و باز هم عزیزجون کلی لباس خرید و کلاه و شلوار سرهمی و کلی لباسهای جالب دیگه.

دیگه امتحانهای من هم شروع شده اولیش پنجشنبه است و کلی از کتابهام مونده.

تا 1 ساعت دیگه وقت سونوگرافی دارم و بعدش هم وقت دکتر.

خیلی استرس دارم اما دل تو دلم نیست که ببینم در چه حالی؟  وزنت چقدر شده؟ وای خدای من......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله ی آبنبات
23 دی 91 22:43
khale koochike
2 بهمن 91 20:50
عشق خاله همه يلباسات مباركت باشه......... كلي دوست دارم.....