غزل  غزل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

قدم به قدم با غزل ژیگولی مامان

هفته 25 بارداری

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اندازه كودك شما از سر تا پاشنه پا حدود 34.3 سانتي متر شده است. وزن او (كه حدود 680 گرم است) خيلي زياد به نظر نمي رسد اما او به زودي كمي بافت چربي مي آورد و قيافه باريك و نحيف او تغيير خواهد كرد، پوست نسبتا چروكيده او صاف مي شود و شباهت او به يك نوزاد كامل بيشتر و بيشتر خواهد شد. احتمالا اكنون مي توان موهاي او را ديد كه هم رنگ و هم حالت گرفته اند، هر چند كه رنگ و حالت موهاي او ممكن است بعد از تولد تغيير كنند. شما چگونه تغییر می کنید؟ نه تنها كودك شما موهاي بيشتري درآورده است كه ممكن است موهاي سر خود شما هم پرتر و درخشنده تر به نظر بيايند. در واقع موهاي شما زياد نشده اند بلكه همان موهاي معمولي شما هستند ...
2 آذر 1391

من ، تو و جریانات هفته 24

سلام به غزل مامانی چطوری نازنازی من؟ دیروز رفتم سونوگرافی. همه چیز عالی بود . و شما هم که با سرعت داری بزرگ میشی. الان وزنت 719 گرم شده. و دکتر میگفت که 3 روز جلوتر اومدنتو داری خبر میدی. منم تعجب کردم که مگه میشه؟!!! من الان 23 هفته و6 روزمه. اما دکتر گفت الان 24 هفته و 2 روزته. در ضمن تو دنیای جنینی هیچ چیزی باید نداره پس بچه های 7 ماهه چی هستن؟ دیروز پیش خانم دکتر ازگمی هم رفتم. ایشون هم از همه شرایط راضی بود بعد تست قند دو نوبته دادو ضربانت رو چک کرد و  گفت غزل خانم شما خیلی شیطونه . حتماً به مامانی اش رفته. اما من فکر کنم شما دست منم از پشت ببندی.  بعد هم خسته و کوفته برگشتیم خونه، آخه شب قبل حتی یک لحظه هم نخوابیده ...
21 آبان 1391

هفته 23 بارداری

    کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي دهد اما در اغلب كودكان اولين خروج مدفوع پس از تولد صورت مي گيرد. صداهاي بلند (از قبيل صداي پارس سگ يا جاروبرقي) در داخل رحم شنيده مي شوند اما كودك شما را آزرده نمي كنند و حتي موجب آشنايي او با اين صداها نيز مي شوند به نحوي كه او پس از زايمان از اين صداها نخواهد ترسيد. در عين حال مراقب صداهاي خيلي بلند كه حتي گوش شما را آزار مي دهد باشيد. شما چگونه تغییر می کنید؟ اگر در سه ماهه اول دچ...
17 آبان 1391

عیدغدیر و اسم دخترمون

سلام عزیزم در چه حالی ؟ خوش میگذره بهت؟ اول از همه عید همگی مبارک.. (البته با تاخیر) این روزا که خیلی شیطونی میکنی، قربونت برم من.یه لحظه هم آروم و قرار نداری.  گاهی فکر میکنم میخوای یه چیزی بهم بگی. امروز یه صحبتهایی تو شرکت شد که من خیلی ذوق کردم از همون موقع تو هم شروع کردی به شیطنت. الان دو سه ساعت گذشته اما هنوز داری خوشحالی میکنی. فرشته من، واسه مامان بابا دعا کن که به چیزی که میخوان برسن تا هرسه تایی خوشحالتر بشیم.  شب عید غدیر اسمت رو تعیین کردیما گلم .بابا نظرش این بود که اسمت رو من بذارم. دو روز پشت سر هم باباجونی به من اصرار کرد که اسم منتخب رو اعلام کنم.  آخه میگفت فامیلیش که از من بهش ...
16 آبان 1391

وسایل دخترم

سلام دخی نازم  دیروز تخت و کمدتو فرستادن خونه عزیز جون . خیلی ذوق کرده بودم. عین یه بچه که براش عروسک میخرن ذوق میکنه.  احساس میکردم تو هم الان خیلی خوشحالی. ان شاءالله زودتر جابه جا میشیم و سیسمونی قشنگت رو میچینیم. تو هم  لذت میبری.   الان که یه تخت بزرگ هم تو خونه عزیز جون داری. فکر کنم یه سری سیسمونی هم واسه اونجا باید بگیریم.  تازه غیر از اینا تا الان روروئک ، کالسکه ، کریل ، یه ست مبل و میز کوچولو واسه خودت ، و یه ساک کوله پشتی ناناز برات گرفتیم. البته باید بگم دست عزیز جونت درد نکنه.  خاله نسیم هم که تا حالا یه ست لباس نوزادی ، یه کفش گاوی ، یه کفش دخترونه ، یه گل قرمز خوشکل عروسکی&...
9 آبان 1391

هفته 22 بارداری

      کوچولوی من اكنون كودك درون رحم شما مثل يك نوزاد ولي كمي كوچكتر است. او 27.7 سانتي متر طول و حدود 450 گرم وزن دارد.  پوست او تا زماني كه به اندازه كافي وزن اضافه كند چروكيده به نظر مي آيد؛ و موهاي نرمي بنام لانوگو كه سر و بدن او را پوشانده ، قابل ديدن است. لبهاي او مشخص تر شده و دندانهاي او به شكل ريشه هايي در درون لثه اش ظاهر شده اند. هرچند چشمهايش رشد كرده اند اما عنبيه (بخش رنگي چشم) هنوز رنگدانه ندارد و رنگي نشده است. ابروها و پلكهاي چشمان او در محل خود قرار گرفته اند و لوزالمعده او (كه براي توليد هورمونها بخصوص انسولين ضروري مي باشد) به سرعت در حال رشد است. وای خدا چقدر باحاله آخه؟  ...
8 آبان 1391

جشن تولد 5 ماهگی ژیگولی

سلام نازدخترم.  خوبی مامانی؟ پریشب خیلی شیطونی میکردی هاااااا. حتی باباجونی هم دیگه احساس کرد تکون خوردناتو. نکنه واسه  5 ماهگی ات جشن گرفته بودی و بزن برقص راه انداخته بودی ناقلا ؟؟؟؟؟ به هر حال سعی کن بهت خوش بگذره که این روزا دیگه واقعاً هیچ وقت برنمیگرده.   ...
8 آبان 1391

هفته 21 بارداری

  کودک شما چگونه تغییر می کند؟ وزن كودك شما حدود 340 گرم و اندازه او تقريبا 26.6 سانتي متر است. ابروها و پلكهاي او كامل شده اند. و مسلما شما حركتهاي او را احساس مي كنيد. كودك شما به برنامه روزانه و كارهايي كه ممكن است داشته باشيد توجه نمي كند؛ پس اگر هنگامي كه در شب آماده خوابيدن مي شويد او تكان خوردن را آغاز كرد، تعجب نكنيد. اگر شما يك دختر در شكم خود داشته باشيد واژن او كاملا شكل گرفته است هرچند رشد اين اندام تا زمان تولد او ادامه خواهد يافت. شما چگونه تغییر می کنید؟   فعالیت های این هفته       شما چگونه تغییر می کنید؟ احتمالا شما اين روزها كاملا احساس آرامش مي كنيد. شكم شما هنوز خيل...
30 مهر 1391

3 سالگی عقد مامان بابا

سلام عزیزم جمعه (91/07/28) سالگرد عقدمون بود. ما هم همگی خونه عزیزجون بودیم. عصر همه رفتن. خاله نسیم و عمو حماد رفتن رشت. خاله الهام و آجی ملیکا هم رفتن مشهد. من و عزیزجون و بابا جونی و دایی پیمان هم موندیم خونه عزیز جون.  اونوقت بابا جونی در یک حرکت انتحاری رفت بیرون و اومد با یه دسته گل و کادو خوشگل.  و صد البته من واقعاً غافلگیر شدم و کلی هم شرمنده ، آخه خودم هیچ چیزی واسه امروز تدارک ندیده بودم. اما حتما در اولین فرصت جبران میکنم.                                         ...
30 مهر 1391

یادگاری دخترم

سلام دخی.. چطور مطوری؟ چند روز پیشا رفتم دندون پزشکی... و همون طوری که فکر میکردم شما واسه مامان یه مقدار سوغاتی فرستادی از اون طرف...  آقای دکتر گفت که چهار تا از دندونام مشکل پیدا کرده و یکیشو درست کرد.... منم که تا حالا دندون درد نکشیده بودم.. و دندون خراب نداشتم خیلی ناراحت شدم و ترسیدم  اما چه میشه کرد. میگن خدا وقتی یه چیز خوبی به آدم میده یه سری چیزا از آدم میگیره، شاید دندون من یکی از اون چیزاست که میدم تا تورو به دست بیارم..... حالا دندونه یه طرف ، دردی که شب کشیدم یه طرف. بابا جونی هم که میخواست دلداریم بده میگفت پس من چی بگم که 3تا دندونام رو باهم درست کردم.....  به هرحال اینم از یادگاری که واسه مامان گذاش...
30 مهر 1391