غزلم به این دنیا اومد...
سلام دوستهاي گلم اين چند وقت كه نبودم خيلي اتفاق هاي قشنگي افتاد : دختر گل من ، غزل عزيزم. روز شنبه ٥ اسفند ساعت ٩:١٥ به دنيا اومد و با اومدنش الحق كه رنگ زندگي ما رو عوض كرد. غزلم ٣/١ كيلو و ٥١ سانت بود تو روز تولدش. اون روز همه در كنارم بودند. لحظه به لحظه بودن علي عزيزم در كنارم كلي آرومم ميكرد و همونطوري كه قبلش بهش قول داده بودم سعي كردم صبور باشم و آروم. شب كه شد بابا جوني با يه كيك همه مارو سوپرايز كرد آخه واسه دختر نازنازيمون جشن تولد يه روزگيش رو جشن گرفتيم. و چون خاله ندا خواهر گلم پرستار همون بيمارستان بود ما براي رفت و آمد مشكلي نداشتيم واسه همينم اون شب عمه سحر با شوهرش آرش ، خاله نسيم ، خاله الهام و مليكا ، عزيزجون ...