غزل  غزل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

قدم به قدم با غزل ژیگولی مامان

هفته 22 بارداری

      کوچولوی من اكنون كودك درون رحم شما مثل يك نوزاد ولي كمي كوچكتر است. او 27.7 سانتي متر طول و حدود 450 گرم وزن دارد.  پوست او تا زماني كه به اندازه كافي وزن اضافه كند چروكيده به نظر مي آيد؛ و موهاي نرمي بنام لانوگو كه سر و بدن او را پوشانده ، قابل ديدن است. لبهاي او مشخص تر شده و دندانهاي او به شكل ريشه هايي در درون لثه اش ظاهر شده اند. هرچند چشمهايش رشد كرده اند اما عنبيه (بخش رنگي چشم) هنوز رنگدانه ندارد و رنگي نشده است. ابروها و پلكهاي چشمان او در محل خود قرار گرفته اند و لوزالمعده او (كه براي توليد هورمونها بخصوص انسولين ضروري مي باشد) به سرعت در حال رشد است. وای خدا چقدر باحاله آخه؟  ...
8 آبان 1391

جشن تولد 5 ماهگی ژیگولی

سلام نازدخترم.  خوبی مامانی؟ پریشب خیلی شیطونی میکردی هاااااا. حتی باباجونی هم دیگه احساس کرد تکون خوردناتو. نکنه واسه  5 ماهگی ات جشن گرفته بودی و بزن برقص راه انداخته بودی ناقلا ؟؟؟؟؟ به هر حال سعی کن بهت خوش بگذره که این روزا دیگه واقعاً هیچ وقت برنمیگرده.   ...
8 آبان 1391

هفته 21 بارداری

  کودک شما چگونه تغییر می کند؟ وزن كودك شما حدود 340 گرم و اندازه او تقريبا 26.6 سانتي متر است. ابروها و پلكهاي او كامل شده اند. و مسلما شما حركتهاي او را احساس مي كنيد. كودك شما به برنامه روزانه و كارهايي كه ممكن است داشته باشيد توجه نمي كند؛ پس اگر هنگامي كه در شب آماده خوابيدن مي شويد او تكان خوردن را آغاز كرد، تعجب نكنيد. اگر شما يك دختر در شكم خود داشته باشيد واژن او كاملا شكل گرفته است هرچند رشد اين اندام تا زمان تولد او ادامه خواهد يافت. شما چگونه تغییر می کنید؟   فعالیت های این هفته       شما چگونه تغییر می کنید؟ احتمالا شما اين روزها كاملا احساس آرامش مي كنيد. شكم شما هنوز خيل...
30 مهر 1391

3 سالگی عقد مامان بابا

سلام عزیزم جمعه (91/07/28) سالگرد عقدمون بود. ما هم همگی خونه عزیزجون بودیم. عصر همه رفتن. خاله نسیم و عمو حماد رفتن رشت. خاله الهام و آجی ملیکا هم رفتن مشهد. من و عزیزجون و بابا جونی و دایی پیمان هم موندیم خونه عزیز جون.  اونوقت بابا جونی در یک حرکت انتحاری رفت بیرون و اومد با یه دسته گل و کادو خوشگل.  و صد البته من واقعاً غافلگیر شدم و کلی هم شرمنده ، آخه خودم هیچ چیزی واسه امروز تدارک ندیده بودم. اما حتما در اولین فرصت جبران میکنم.                                         ...
30 مهر 1391

یادگاری دخترم

سلام دخی.. چطور مطوری؟ چند روز پیشا رفتم دندون پزشکی... و همون طوری که فکر میکردم شما واسه مامان یه مقدار سوغاتی فرستادی از اون طرف...  آقای دکتر گفت که چهار تا از دندونام مشکل پیدا کرده و یکیشو درست کرد.... منم که تا حالا دندون درد نکشیده بودم.. و دندون خراب نداشتم خیلی ناراحت شدم و ترسیدم  اما چه میشه کرد. میگن خدا وقتی یه چیز خوبی به آدم میده یه سری چیزا از آدم میگیره، شاید دندون من یکی از اون چیزاست که میدم تا تورو به دست بیارم..... حالا دندونه یه طرف ، دردی که شب کشیدم یه طرف. بابا جونی هم که میخواست دلداریم بده میگفت پس من چی بگم که 3تا دندونام رو باهم درست کردم.....  به هرحال اینم از یادگاری که واسه مامان گذاش...
30 مهر 1391

هفته 20 بارداری

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ وزن كودك شما به 320 گرم رسيده است. طول بدن او نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است. (در بيست هفته اول طول بدن كودك را از سر تا باسن محاسبه مي كنيم. بعد از آن طول بدن او را از سر تا نوك انگشتان پا محاسبه مي كنيم. زيرا در بيست هفته اول پاهاي كودك خميده شده و در مقابل نيم تنه بالايي او قرار گرفته اند و به سختي مي توان طول آنها را اندازه گرفت). يك ماده چرب و سفيد رنگ بنام ورنيكس تمام بدن كودك را مي پوشاند تا از پوست او در مدت طولاني غوطه ور بودن در مايع آمنيوتيك محافظت كند. اين پوشش نرم و ليز حركت كودك در مجراي زايمان را نيز آسان تر مي كن...
23 مهر 1391

دختر بابا جون

دختر که باشی می دونی اولین عشق زندگیت پدرته دختر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته دختر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری و بعدش دیگه از هیچی نترسی دستای مهربون و گرم پدرته ..... دختر که باشی میدونی همه دنیا پدرته .... دختر که باشی میدونی هر جای دنیا که باشی چه کنارت باشه چه نباشه قویترین فرشته نگهبان زندگیت پدرته ...
19 مهر 1391