غزل  غزل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

قدم به قدم با غزل ژیگولی مامان

هفته 26 و 6ماهگی دخترمون

سلام نازگل من امروز 6 ماه شما  و همین طور 26 هفتگی تون تموم شده.  این روزا که آپدیت نکردم رفته بودیم مسافرت. آخه واسه تعطیلات تاسوعا و عاشورا توی رشت هیئت و نذری داشتیم. جمعه ، شب تاسوعا من آخرین آش رشته نذری که داشتم یعنی سومی رو با کمک دیگران درست کردم. خاله الهام و عزیزجون کلی زحمت کشیدند و خسته شدند. فرداش هم دایی امیر (دایی مامان جونی) نذری داشت (تاسوعا) که فسنجون درست کرده بود. شب بعد هم واسه شام غریبان عزیزجون آبگوشت داد. تمام این شبها باباجونی با عمو رضا(همسرخاله ندا) و دایی پیمان میرفتند هیئت. زنجیرزنی میکردند. عزیزجون که خیلی خوشحال بود که اونا میرن زنجیرزنی. عمو حماد(همسر خاله نسیم) هم که خودش علمدار هیئت بود...
8 آذر 1391

هفته 26 بارداری

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون وزن كودك شما كمي كمتر از 900 گرم و طول بدن او از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتي متر است. عصبهاي گوش او در حال تكامل هستند كه در نتيجه به صداهاي مختلف بهتر پاسخ مي دهد. ريه هاي او در حال رشد هستند و او با نفسهاي كوچكش مقادير كمي از مايع آمنيوتيك را تنفس مي كند. اين تمرين براي تولد او و هنگامي كه مي خواهد براي اولين بار با هوا تنفس كند بسيار مفيد است. در صورتي كه كودك شما يك پسر باشد بيضه هاي او در حال حركت به سمت كيسه بيضه هستند كه درچند روز آينده به مقصد نهايي خود مي رسند. شما چگونه تغییر می کنید؟ در اين زمان ممكن است فشار خون شما كه از هفته بيست و دوم تا بيست و چهارم افت كرده بود، در حال افزايش باشد...
8 آذر 1391

جریانات هفته 25

سلام دختر نازنازی من. توی این روزا ماه محرم شروع شد. و به همین مناسبت من و بابایی رفتیم برای من یه چادر مشکی خریدیم آخه از آخرین باری که رفتیم مشهد دیگه چادر مشکی خودمو ندیدم. عمه جون و عموآرش(همسر عمه) که برای تولد عمو رفته بودن کیش برگشتن. و دیگه به ما ثابت شد که  دخترمون داره ما رو از گود خارج میکنه آخه رکورد سوغاتی گرفتن ما رو شکست. و عمه یه کیسه پر از سوغاتی واسه غزل خانم آورد. اگه میشد کلاً من و بابایی رو بیخیال میشد. چه لباسهای خوشکلی؟!!! یه ست کامل لباس نوزادی خیلی ناز، پیراهن خال خالی، کلاه و لباس جین ، و کلی چیز قشنگ. که بعداً تو هرکدوم مثل ماه میشی. با چند تا شاخه گل عروسکی. یه شب با باباجون رفتیم هیئت. حس قشنگی بود. ...
2 آذر 1391

هفته 25 بارداری

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اندازه كودك شما از سر تا پاشنه پا حدود 34.3 سانتي متر شده است. وزن او (كه حدود 680 گرم است) خيلي زياد به نظر نمي رسد اما او به زودي كمي بافت چربي مي آورد و قيافه باريك و نحيف او تغيير خواهد كرد، پوست نسبتا چروكيده او صاف مي شود و شباهت او به يك نوزاد كامل بيشتر و بيشتر خواهد شد. احتمالا اكنون مي توان موهاي او را ديد كه هم رنگ و هم حالت گرفته اند، هر چند كه رنگ و حالت موهاي او ممكن است بعد از تولد تغيير كنند. شما چگونه تغییر می کنید؟ نه تنها كودك شما موهاي بيشتري درآورده است كه ممكن است موهاي سر خود شما هم پرتر و درخشنده تر به نظر بيايند. در واقع موهاي شما زياد نشده اند بلكه همان موهاي معمولي شما هستند ...
2 آذر 1391

من ، تو و جریانات هفته 24

سلام به غزل مامانی چطوری نازنازی من؟ دیروز رفتم سونوگرافی. همه چیز عالی بود . و شما هم که با سرعت داری بزرگ میشی. الان وزنت 719 گرم شده. و دکتر میگفت که 3 روز جلوتر اومدنتو داری خبر میدی. منم تعجب کردم که مگه میشه؟!!! من الان 23 هفته و6 روزمه. اما دکتر گفت الان 24 هفته و 2 روزته. در ضمن تو دنیای جنینی هیچ چیزی باید نداره پس بچه های 7 ماهه چی هستن؟ دیروز پیش خانم دکتر ازگمی هم رفتم. ایشون هم از همه شرایط راضی بود بعد تست قند دو نوبته دادو ضربانت رو چک کرد و  گفت غزل خانم شما خیلی شیطونه . حتماً به مامانی اش رفته. اما من فکر کنم شما دست منم از پشت ببندی.  بعد هم خسته و کوفته برگشتیم خونه، آخه شب قبل حتی یک لحظه هم نخوابیده ...
21 آبان 1391

هفته 23 بارداری

    کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي دهد اما در اغلب كودكان اولين خروج مدفوع پس از تولد صورت مي گيرد. صداهاي بلند (از قبيل صداي پارس سگ يا جاروبرقي) در داخل رحم شنيده مي شوند اما كودك شما را آزرده نمي كنند و حتي موجب آشنايي او با اين صداها نيز مي شوند به نحوي كه او پس از زايمان از اين صداها نخواهد ترسيد. در عين حال مراقب صداهاي خيلي بلند كه حتي گوش شما را آزار مي دهد باشيد. شما چگونه تغییر می کنید؟ اگر در سه ماهه اول دچ...
17 آبان 1391

عیدغدیر و اسم دخترمون

سلام عزیزم در چه حالی ؟ خوش میگذره بهت؟ اول از همه عید همگی مبارک.. (البته با تاخیر) این روزا که خیلی شیطونی میکنی، قربونت برم من.یه لحظه هم آروم و قرار نداری.  گاهی فکر میکنم میخوای یه چیزی بهم بگی. امروز یه صحبتهایی تو شرکت شد که من خیلی ذوق کردم از همون موقع تو هم شروع کردی به شیطنت. الان دو سه ساعت گذشته اما هنوز داری خوشحالی میکنی. فرشته من، واسه مامان بابا دعا کن که به چیزی که میخوان برسن تا هرسه تایی خوشحالتر بشیم.  شب عید غدیر اسمت رو تعیین کردیما گلم .بابا نظرش این بود که اسمت رو من بذارم. دو روز پشت سر هم باباجونی به من اصرار کرد که اسم منتخب رو اعلام کنم.  آخه میگفت فامیلیش که از من بهش ...
16 آبان 1391

وسایل دخترم

سلام دخی نازم  دیروز تخت و کمدتو فرستادن خونه عزیز جون . خیلی ذوق کرده بودم. عین یه بچه که براش عروسک میخرن ذوق میکنه.  احساس میکردم تو هم الان خیلی خوشحالی. ان شاءالله زودتر جابه جا میشیم و سیسمونی قشنگت رو میچینیم. تو هم  لذت میبری.   الان که یه تخت بزرگ هم تو خونه عزیز جون داری. فکر کنم یه سری سیسمونی هم واسه اونجا باید بگیریم.  تازه غیر از اینا تا الان روروئک ، کالسکه ، کریل ، یه ست مبل و میز کوچولو واسه خودت ، و یه ساک کوله پشتی ناناز برات گرفتیم. البته باید بگم دست عزیز جونت درد نکنه.  خاله نسیم هم که تا حالا یه ست لباس نوزادی ، یه کفش گاوی ، یه کفش دخترونه ، یه گل قرمز خوشکل عروسکی&...
9 آبان 1391

هفته 22 بارداری

      کوچولوی من اكنون كودك درون رحم شما مثل يك نوزاد ولي كمي كوچكتر است. او 27.7 سانتي متر طول و حدود 450 گرم وزن دارد.  پوست او تا زماني كه به اندازه كافي وزن اضافه كند چروكيده به نظر مي آيد؛ و موهاي نرمي بنام لانوگو كه سر و بدن او را پوشانده ، قابل ديدن است. لبهاي او مشخص تر شده و دندانهاي او به شكل ريشه هايي در درون لثه اش ظاهر شده اند. هرچند چشمهايش رشد كرده اند اما عنبيه (بخش رنگي چشم) هنوز رنگدانه ندارد و رنگي نشده است. ابروها و پلكهاي چشمان او در محل خود قرار گرفته اند و لوزالمعده او (كه براي توليد هورمونها بخصوص انسولين ضروري مي باشد) به سرعت در حال رشد است. وای خدا چقدر باحاله آخه؟  ...
8 آبان 1391